صبح

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

صبح

نامش را گذاشته ام صبح. و یادم نرفته است که زندگی از دوستی ها و دشمنی ها ساخته شده است. صبح مرا به یاد طلوع رؤیایی خورشید می اندازد. و مرغ ذهنم را می برد تا خدا. تا خودِ خودِ عشق.
و برای رسیدن به صبح، از فجر 5 گذشته ام. به یاد همه آن ها که از ازل تا کنون برای عشق جنگیده اند. برای صلح زخمی شده اند. و زندگی شان، دیدن لبخند گلی بوده است بر کرانه های یک شهر. شهری که ظلم در فرهنگ لغت کتابخانه هایش بی مفهوم است. فجر 5 خیالم را به پرواز می دهد به قدس. و آرزویی که وعده ی خداست. همانی که خودش قول داده است. پیروزی.
صبح که از میان تابش نقره گون خورشید بیدار می شود، به تک تک پنجره ها سر می زند. من نیز امیدوارم این پنجره ی کوچک، راهی باشد تا دریافت هایمان را در گوش یکدیگر زمزمه کنیم. از صبح.

آخرین مطالب

انفجاری از جنس شکوفه

سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ

در خیابان جای سوزن انداختن نبود. تا چشم کار می ­کرد، سیاهی جمعیّت موج می ­زد. در گوشه و کنار، چشمانی کنجکاو از روزن نیمه باز پنجره ­ها اتّفاق پیرامون خود را می ­نگریستند. چیزی از عاشورا نگذشته بود. هنوز می­ شد نشان عزا را در پیراهن­ های مشکی و پارچه نوشته ­ها دید.

خون به چهره­ ها دویده بود و غرّش یا مرگ یا خمینی لحظه ­ای قطع نمی ­شد. سیّد را به جرم سخنرانی روز عاشورا، شبانه دستگیر کرده بودند.

کمی آن­ طرف­تر نیروهای پلیس سدی شده بودند بر راه مردم. فرمانده ­شان با اضطراب، بلندگو در دست، مردم را به آرامش دعوت می­ کرد. کمی بعد تیرهای سربی بر جان ابرها نشستند. و پس از لحظه ­ای درنگ، خون، لباس­ های پاره و سرب بر آسفالت داغ خیابان نقش بست...

15 خرداد 42 جرقّه­ای بود برای آغاز یک اتّفاق. اتّفاقی که همچون جوانه­ ای بالید و رشد کرد تا در روزهای سرد و زمستانی بهمن 57 به ثمر بنشیند.

آن روزها تقویم جا به جا شده بود. نوروز آمده بود وسط زمستان. می ­شد ردپای بهار را در چشم­ های مردم دید و شکوفه­ ها را بر لبانشان.

قطار انقلاب بعد از ایستگاه بهار از گردنه­ های زیادی عبور کرد. جنگ شد. تحریم شدیم. فتنه درست کردند. امّا هنوز هم مردم نوروز را دوست داشتند. نوروز که می ­رسید جشن می­ گرفتند و خاطرات آن روز­ها را زنده می­ کردند. هرکس به هرگونه ­ای که می­ توانست. و هنوز هم که هنوز است...

این شماره رفتیم به جستجوی چند نفر. افرادی که در سال­ های دبیرستان­شان قدر بهار را می ­دانستند و دهه فجر می­ گرفتند.

حاصل این جستجو دو چیز بود. خاطراتشان از کارهایی که آن سال­ها انجام می­ دادند. و یک سری ایده. ایده­ هایی برای تو. تویی که امسال می­ خواهی با دوستانت عطر شکوفه­ های زمستانی را در مدرسه ­تان پخش کنی...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۱
تسنیم

دهه فجر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">