صبح

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

صبح

نامش را گذاشته ام صبح. و یادم نرفته است که زندگی از دوستی ها و دشمنی ها ساخته شده است. صبح مرا به یاد طلوع رؤیایی خورشید می اندازد. و مرغ ذهنم را می برد تا خدا. تا خودِ خودِ عشق.
و برای رسیدن به صبح، از فجر 5 گذشته ام. به یاد همه آن ها که از ازل تا کنون برای عشق جنگیده اند. برای صلح زخمی شده اند. و زندگی شان، دیدن لبخند گلی بوده است بر کرانه های یک شهر. شهری که ظلم در فرهنگ لغت کتابخانه هایش بی مفهوم است. فجر 5 خیالم را به پرواز می دهد به قدس. و آرزویی که وعده ی خداست. همانی که خودش قول داده است. پیروزی.
صبح که از میان تابش نقره گون خورشید بیدار می شود، به تک تک پنجره ها سر می زند. من نیز امیدوارم این پنجره ی کوچک، راهی باشد تا دریافت هایمان را در گوش یکدیگر زمزمه کنیم. از صبح.

آخرین مطالب

منبر پربرکت

سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۲۵ ب.ظ

با هم توی یک حجره بودیم. گاهی همین­طور که مشغول خواندن قرآن بود، به یک آیه ­ای بیشتر علاقه­ مند می­ شد. قرآن را می ­بست و چندبار تکرارش می­ کرد تا حفظ شود.

بارها شده بود در حال قرآن خواندن توقّف می­ کرد و به من می­ گفت: می­ دانی چه دارد می­ گوید؟ بعد توضیح می­ داد...

وقتی قرآن می ­خواند، در بحر آن فرو می­ رفت.

انگار پای منبر کسی نشسته و مثلا درسی را گوش می ­دهد تا یاد بگیرد.

(شهید سیّد علی آل شهیدی)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۳۰
تسنیم

نظرات  (۱)

سلام مومن
احوال شما...

این شهید طلبه بودند؟ یا دانشجو؟
من یکم اطلاعات دربارشون میخوام اگر ممکنه...
پاسخ:
سلام. وقت بخیر.
الحمدلله.
ایشون ابتدا در انجمن اسلامی دانش آموزی بودند. الان که مجددا به منبع رجوع کردم، دیدم نوشته: طلبه حوزه علمیه قم و دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی. حدود 59 صفحه از کتابی هست که در مورد ایشون چاپ شده. خواستید خدمتتون تقدیم کنیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">