صبح

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

صبح

نامش را گذاشته ام صبح. و یادم نرفته است که زندگی از دوستی ها و دشمنی ها ساخته شده است. صبح مرا به یاد طلوع رؤیایی خورشید می اندازد. و مرغ ذهنم را می برد تا خدا. تا خودِ خودِ عشق.
و برای رسیدن به صبح، از فجر 5 گذشته ام. به یاد همه آن ها که از ازل تا کنون برای عشق جنگیده اند. برای صلح زخمی شده اند. و زندگی شان، دیدن لبخند گلی بوده است بر کرانه های یک شهر. شهری که ظلم در فرهنگ لغت کتابخانه هایش بی مفهوم است. فجر 5 خیالم را به پرواز می دهد به قدس. و آرزویی که وعده ی خداست. همانی که خودش قول داده است. پیروزی.
صبح که از میان تابش نقره گون خورشید بیدار می شود، به تک تک پنجره ها سر می زند. من نیز امیدوارم این پنجره ی کوچک، راهی باشد تا دریافت هایمان را در گوش یکدیگر زمزمه کنیم. از صبح.

آخرین مطالب

این روزها، تاریخ تکرار می شود...

سه شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ق.ظ

گویی تکرار تاریخ، خاصیت جدایی ناپذیر این روزهاست...این را از تکرار کربلا فهمیدم. دیروز حسین(ع) به سوی کربلا حرکت کرد... و همین دیروز، عصر بود که کاروان به همراه بانویی استوار و ستمدیده، به سوی شام ره سپرد... امروز، ابوالفضل العباس رفت تا مشکی از زلال آبی فرات پر کند، تا التیامی باشد بر ترک های لبان کوچک علی اصغر... و فردا، حرمله تیر سه شعبه را در کمان خواهد گذاشت...

این روزها تاریخ دارد تکرار می شود. این را از صدای ممتد زنگوله ی شتران فهمیده ام. صدایش همه جا را پر کرده است. می شنوی؟ اگر کمی دقت کنی، علم را در دست ماه بنی هاشم خواهی دید. کاروان رو به سوی کربلا دارد. گویی حسین زاده شده است تا کاروانی به راه بیاندازد،  در میانه ی راه، فتادگان را دست گیری کند و برساند به سر منزل مقصود. به کربلا...

اما این بار منزل اول کاروان فرق می کند. کاروان کربلای امسال به جای حجاز، از یمن شروع شده است...

این روزها تاریخ دارد تکرار می شود و من و تو، فارغ از هلهله ی قوم یزید، اینجا، در ایران امن مان، روزگار می گذرانیم.

خوابم می آید، شب از نیمه گذشته است، اما می دانم این خوابی که بر پلک هایم سنگینی می کند، ظلمت آخرالزمان است... در مکتب حسینی به بیداران مزد عطا می کنند. کاروان دارد می رود، برادرم! خواهرم! هشیار باش. مباد این بار نیز از قافله جا بمانیم.

این روزها، فهمیده ام نقشه ی جهان تغییر کرده است...در نقشه ی دیوار اتاقم، یمن در کربلاست و در عین حال، کربلا در یمن است... و روی نقشه به خط سرخ نوشته اند:

بآبی أنت و امی یا اباعبدالله.

خلاصه، این که، اگر پای پیمودن طریق در رکاب کاروان را نداریم، لااقل پوشش خبری عاشورا را از دست ندهیم...این جبهه نیرو می خواهد...کجایند افسران جوان جنگ نرم؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۹
تسنیم

یمن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">