صبح

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ

صبح

نامش را گذاشته ام صبح. و یادم نرفته است که زندگی از دوستی ها و دشمنی ها ساخته شده است. صبح مرا به یاد طلوع رؤیایی خورشید می اندازد. و مرغ ذهنم را می برد تا خدا. تا خودِ خودِ عشق.
و برای رسیدن به صبح، از فجر 5 گذشته ام. به یاد همه آن ها که از ازل تا کنون برای عشق جنگیده اند. برای صلح زخمی شده اند. و زندگی شان، دیدن لبخند گلی بوده است بر کرانه های یک شهر. شهری که ظلم در فرهنگ لغت کتابخانه هایش بی مفهوم است. فجر 5 خیالم را به پرواز می دهد به قدس. و آرزویی که وعده ی خداست. همانی که خودش قول داده است. پیروزی.
صبح که از میان تابش نقره گون خورشید بیدار می شود، به تک تک پنجره ها سر می زند. من نیز امیدوارم این پنجره ی کوچک، راهی باشد تا دریافت هایمان را در گوش یکدیگر زمزمه کنیم. از صبح.

آخرین مطالب

۲۸ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

همین چند روز پیش بود که وطن امروز، عکس «ولا حسین» را بر صفحه ی اول خود نقش کرد...تا یادآور داغی باشد که آل سعود بر دل مادران پریشان و صورتِ زیبای کودکانِ بی گناهِ یمنی نهاده است...

«اگر فکر می‌کنید قصد ما از نوشتن این شرح عکس، عذرخواهی از شما مخاطبان عزیز است، سخت در اشتباهید! و اگر در عصری به سر می‌بریم که هیچ چیز به اندازه تصاویر تکان‌دهنده، قادر به تکان دادن وجدان آدمی نیست، ما را بابت انتشار این عکس در صفحه نخست «وطن امروز» ملامت نکنید! دیری است سعودی‌ها حق این دخترک یمنی را با بمب و گلوله و سرب و درد و داغ کف دستش گذاشته‌اند. او اما با این همه غم و رنج، هیچ جایی در صفحه نخست رسانه‌های جهان ندارد. ما از عمد و البته در اینجا استثنائا خلاف قواعد مرسوم رسانه، تصویر این دختربچه را در صفحه نخست خود منتشر کردیم تا کودکان مظلوم یمنی بدانند که ازدیاد تاول‌های صورت‌شان نه باعث فراموشی‌‌شان می‌شود نه بهانه سانسور حقیقت. ما اگر نام خود را «روزنامه‌نگار متعهد» گذاشته‌ایم، لاجرم به تک‌تک زخم‌های این دخترک تعهد داریم. ای فرزند خردسال یمن! خوب می‌دانیم همدستی لات و عزی با بت‌های آخرالزمانی چه بلایی سر صورت زیبای تو آورده اما دیر نیست «ابراهیم» دوباره تبر بردارد. ای عقیق سرخ! نزد خدای خودت شاهد باش که ما تو را سانسور نکردیم. راستی، «ولا حسین»! چه اسم قشنگی داری. به خون خدا قسم، دنیایی «روضه» در اسم والای تو نهفته است!»

روزنامه وطن امروز - شماره  1600 -  پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۲۳
تسنیم

گویی تکرار تاریخ، خاصیت جدایی ناپذیر این روزهاست...این را از تکرار کربلا فهمیدم. دیروز حسین(ع) به سوی کربلا حرکت کرد... و همین دیروز، عصر بود که کاروان به همراه بانویی استوار و ستمدیده، به سوی شام ره سپرد... امروز، ابوالفضل العباس رفت تا مشکی از زلال آبی فرات پر کند، تا التیامی باشد بر ترک های لبان کوچک علی اصغر... و فردا، حرمله تیر سه شعبه را در کمان خواهد گذاشت...

این روزها تاریخ دارد تکرار می شود. این را از صدای ممتد زنگوله ی شتران فهمیده ام. صدایش همه جا را پر کرده است. می شنوی؟ اگر کمی دقت کنی، علم را در دست ماه بنی هاشم خواهی دید. کاروان رو به سوی کربلا دارد. گویی حسین زاده شده است تا کاروانی به راه بیاندازد،  در میانه ی راه، فتادگان را دست گیری کند و برساند به سر منزل مقصود. به کربلا...

اما این بار منزل اول کاروان فرق می کند. کاروان کربلای امسال به جای حجاز، از یمن شروع شده است...

این روزها تاریخ دارد تکرار می شود و من و تو، فارغ از هلهله ی قوم یزید، اینجا، در ایران امن مان، روزگار می گذرانیم.

خوابم می آید، شب از نیمه گذشته است، اما می دانم این خوابی که بر پلک هایم سنگینی می کند، ظلمت آخرالزمان است... در مکتب حسینی به بیداران مزد عطا می کنند. کاروان دارد می رود، برادرم! خواهرم! هشیار باش. مباد این بار نیز از قافله جا بمانیم.

این روزها، فهمیده ام نقشه ی جهان تغییر کرده است...در نقشه ی دیوار اتاقم، یمن در کربلاست و در عین حال، کربلا در یمن است... و روی نقشه به خط سرخ نوشته اند:

بآبی أنت و امی یا اباعبدالله.

خلاصه، این که، اگر پای پیمودن طریق در رکاب کاروان را نداریم، لااقل پوشش خبری عاشورا را از دست ندهیم...این جبهه نیرو می خواهد...کجایند افسران جوان جنگ نرم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۰۸
تسنیم

بهار. چه اسم زیبایی. گویی آدم دوست دارد هزار بار تکرارش کند. حتّی نامش هم، طراوت را در وجودت زنده می کند. چه برسد به خودش...

به نظرم بهار، موسم بعثت پیامبران است.

فصلی که در آن، دانه های فرو خفته در دل خاک، با ندای « یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ » هشیار می شوند و از دل ظلمت خاک سر بر می آورند.

هنگامی که پرندگان خوش آواز، سرمستانه نوای دل انگیز زندگی را زمزمه می کنند.

و جویبار که از زندان یخی زمستان، رهیده است، آزادی را فریاد می زند.

باران می بارد. غنچه ها به بهار سلام می کنند، و درختان، لباسی از جنس حریر بر تن، همچون نوعروسان به عشوه گری می پردازند.

نسیم بهاری، دست نوازش بر سر طبیعت می کشد و...

گویی در پایان اسفند ماه، فرشتگان در شیپور بیدار باش می دمند و جهان را از خواب زمستانی به در می آرند.

آری. بهار موسم بیدار شدن است. موعد نو شدن. زمانی برای تغییر. فقط کافیست کمی به اطراف خود بنگریم...

هر جوانه یک پیامبر است. پیامبری که به سوی روشنایی می خواند... فقط کافیست به ندای طبیعت لبیک بگوییم و همچون جویبار، جان و روح خود را از زندان برهانیم... فقط کافیست کمی به اطراف خود بنگریم...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۳۹
تسنیم

سرد بود و تاریک. تنگ بود و فشرده. ناگهان چشم هایش را گشود. تاریکی مطلق. چندبار چشم هایش را مالید تا مطمئن شود که خواب نمی بیند. رؤیایی لطیف. نوری روشن که او را به بیداری فرا خوانده بود. کم کم کم در وجودش احساس جوششی عجیب می کرد. حس می کرد نیرویش از گذشته بیشتر شده است. آرام برخاست. کم کم شروع کرد به پس زدن تاریکی ها. نور را می جست. جای پایش را محکم می کرد و پیش می رفت. با امید. استوار.

*** ***

آسمان آبی، فرزندان کوچکش را در حوله ای سپید پیچیده و در آغوش خود می فشارد.

نسیم با مهربانی تمام دست نوازش بر سر جوانه ها می کشد. و خورشید به پیرمرد خسته ای می ماند که از آغاز خلقت تا کنون، با انوار طلایی خویش دنیای خاکی را به پویایی فراخوانده است. و زمین، مانند دایه ای...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۲
تسنیم

 به فرشته­ ها می­ مانست. به هر جا که می ­رسید، عطر گل­ های بهاری را هدیه می ­آورد.


 یا به پنجره ای چوبی، که در سپیده دم  صبح به روی لبخند خورشید باز می­ شود.

در کمال ناباوری، بالاخره گوشی را برداشت تا برایمان از سپیده دم تعریف کند. آقای خوراکیان را می­ گویم.

که این روزها به عنوان قائم مقام دفتر حفظ و نشر آثار رهبری، سرشان خیلی شلوغ است...

 

*می­ شود کمی راجع به اهمیّت این نامه برایمان بگویید؟

اگر به شرایط سال­های اخیر، در ارتباط با جایگاه اسلام، تحوّلات منطقه و رویکردهای استکبار جهانی در ایجاد اختلافات گوناگون در جبهه ­ی متحد اسلامی، بیندازیم، می­ بینیم که در شرایط حساسی قرار داریم.

یکی از مهم­ترین پیچیدگی­ های دوره حاضر، حرکت جدی برای ایجاد انحراف و نشان دادن تصویری کاملاً نادرست از اسلام است.

از جمله دلایل این حرکت، می­ توان به انتشار انقلاب اسلامی در جهان و گرایش گسترده به اسلام در کشورهای غربی، اشاره کرد. بنا­بر­این، این نامه از اهمیّت بالایی برخوردار است و نشان می­ دهد که با توجه و اشراف کامل نسبت به ویژگی­ های زمان حاضر، نوشته شده است.

*جوان غربی به عنوان مخاطب این نامه، در چه شرایطی به سر می­ برد؟

جوانان غرب، از یک طرف با تبلیغات گسترده علیه اسلام مواجه هستند و از طرف دیگر نسبت به سبک زندگی و نظام­ های حاکم، سؤالات و ابهامات جدی دارند.

این چالش ­ها سبب شده است که به دنبال حقایق و راه­ های بهتر بگردند. علاوه بر این­، این مخاطب دارای ویژگی­ هایی است که به صورت ذاتی در یک جوان یافت می ­شود. مثل واقع گرایی و سلامت نفس. و قلبشان برای حقیقت آماده­ تر است.

*بازخورد این نامه در خارج از مرزها چگونه بوده است؟

مسئولیّت مستقیم ارسال و انتشار این نامه بر عهده ما بوده است. میلیون­ ها نفر این نامه را دیده اند و بازتاب­ های متعددی داشته ­ایم.

این حرکت تازه شروع شده است و بازخوردها به گونه ­ای است که کاملاً معتقدیم این جریان ادامه خواهد داشت. چراغ تابان این پیام، تازه روشن شده است و کمیته محتوایی این جریان، مرتب در حال پاسخگویی، توضیح و تبیین سؤالات طرح شده پیرامون نامه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۳۴
تسنیم

از میان سیم ­ها با سرعت عبور کرد. کوچه ­ها و خیابان ­ها را پشت سر گذاشت. از کوه ­ها و دریاها گذشت. وخودش را رساند به قله ­های سپیدپوش آلپ. از آن بالا شروع کرد به جستجوی هدف­ هایش. و تک تک رفت سراغشان.

این روزها تازه هنوز در ابتدای راه است. راهی که از دامنه­ های سرسبز آلپ تا زلال آبی خلیج آلاسکا ادامه خواهد داشت.

به همین بهانه رفتیم سراغ دوستانمان در آن سوی مرزها. تا از نامه بپرسیم.

نامه­ ای که تازه به دستشان رسیده است...

 

این نامه پدرانه ما را به تفکّر واداشت تا تحقیق بیشتری از اسلام کرده و به رسانه­ های داخلی خود اکتفا نکنیم. و در نتیجه این پیام به ما نشان داد که اسلام آن­ گونه که برای ما وانمود می­ کردند نیست و خوشحالم از این که نامه­ ی رهبر شما را دریافت کردم.

«واینفر» – مخترع حسگرهای اعصاب بدن در هنگام اضطراب و دارای چندین مدال طلای جهانی – آلمان

                                           

نوشتن این نامه نشان می ­دهد رهبری ایران به وقایعی که خارج از مرزهای جمهوری اسلامی رخ می ­دهد،

علاقه­ مند است و آن ­ها را به خوبی دنبال می­ کند...

این که می ­بینم رهبر ایران در سوی دیگر کره زمین چنین اعتمادی به من و همسالان من دارد،

انگیزه بسیاری به من داد.

«کالب ماپین» – فیلم ساز و متفکّر مستقل و عضو حزب ضد امپریالیسم آمریکا – ایالت اوهایو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۰۰:۲۴
تسنیم

خورشید تازه از خواب بیدار شده بود. هوا به خنکی می گرایید و نسیمی ملایم می وزید. ابرهای سیاه از دوردست ها به اینجا می نگریستند. اینجا قطعه ای از بهشت است. و همچون انگشتری است برای نگینی به زیبایی و درخشندگی شمس الشموس(علیه السلام).

کم کم جنب و جوش ها شروع شد. در گوشه ای از میدان، جرثقیلی مشغول نصب ماکت ماهواره بر سفیر فجر بود. و در گوشه ای دیگر نوجوانان و جوانانی را می دیدی که با شور و هیجان مشغول آماده شدن بودند. تا چند لحظه دیگر شروع می شد. اتّفاق را می گویم. اتّفاقی که مشت محکمی شد بر دهان شیاطین.

نسیم می وزید و همراه خودش بوی سر مست کننده تربت کربلا را به سوغاتی می آورد. و جمعیّت همچون آبی زلال در میانه ی رودی با صفا که می خروشد و از صخره ها باکش نیست، جاری شدند به سوی چشمه ی عشق.

 بهار از چشم هاشان می بارید. صلابت و غیرت ایرانی از طنین صداشان می جوشید. از میانسالی عصا به دست  تا آن کودکی را که سوار بر کالسکه ی کوچکش، آمده بود تا الفبای مقاومت را زمزمه کند،  می توانستی ببینی. و نوجوانانی که در گوشه و کنار مشغول پخش کردن پوسترها بین مردم بودند. 

واژه واژه شعار بود که از حنجره ها بر می خاست و بر سینه ی حرمله می نشست.

اگر از راه پیمایی 22 بهمن امسال بپرسی، خواهم گفت:

همه آمده بودند. همه آمده بودند تا بگویند لبیک یا امام...

این شما و این هم چند برش از لحظات بهاری امروز:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۲۰
تسنیم

سپیده صبح که بدمد، خورشید شاهد اتفاقی سترگ خواهد بود. اتفاقی به بزرگی یک ملّت.

ملتی که عاشق حسین (علیه السلام ) اند و عاشورا.

عاشورایی که درس جهاد و شهادت بود و تن ندادن به ذلّت تسلیم در برابر ابن زیادها. فردا که بشود، نسیم خواهد وزید.

از میان کوچه ها و خیابان ها خواهد گذشت. و خواهد دید موجی از جنس بهار را که هیچ چیز،

حتی تحریم ها، جلو دارش نیست. و نسیم شاهد خواهد بود، آن کودکی را که فردا دست در دست مادرش می آید تا الفبای مقاومت و آزادگی را زیر لب زمزمه کند.

فردا نسیم از سرزمینی خواهد گذشت که خاکش از جنس عشق است.

عشق به همان ضریح شش گوشه ای که زادگاه نسیم بود...

و فردا همه مان می آییم تا کسی غیرت ایرانی مسلمان را از یاد نبرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۰
تسنیم

دهه 80 را باید از سال ­هایی به حساب آورد که سیمرغ خوش آب و رنگ انقلاب شروع می­کند به اوج گرفتن در آسمان آبی پیشرفت.

می ­گوید در دهه فجر تلاش می­ کردیم تا بچّه­ ها تغییری جدی را در فضای مدرسه احساس کنند. تغییری که با تزیینات مدرسه شروع می ­شود، از نمایشگاه محصولات فرهنگی می­ گذرد و می­ رسد به مسابقه­ ی قوی­ترین دانش ­آموز مدرسه!

در اصطلاح انجمنی­ های آن زمان، قوی­ترین دانش­ آموز مدرسه کسی بوده که می­ توانسته کیسه­ های پر از شن را در چشم به هم زدنی از یک طرف مدرسه به طرف دیگر ببرد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۲۵
تسنیم

دهه هشتاد عصر پیشرفت کشور در علم و صنعت و فراگیر شدن استفاده از دستاوردهای تکنولوژیست.

این سال­ ها برگزاری همایش و مسابقات جدید به جای جُنگ­های فرهنگی دهه 70، روی بورس است.

به طور مثال، یکی از سوژه ­های ما اعتراف کرد که دهه فجر، در سالن کامپیوتر مدرسه­ شان، جام مسابقات رایانه ­ای کانتر را برگزار می­ کرده است!

مسابقات موشک ­های آبی هم یکی دیگر از گزینه ­های روی میز بوده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۵۴
تسنیم